فرهنگ امروز/ عاطفه شمس- محسن آزموده:
سی و هفتمین سالگرد مراسم در گذشت آیتالله سید محمود طالقانی نیز در کانون توحید برگزار شد، مثل دو، سه سال اخیر و البته خلوتتر از آنها. در آغاز سخنران تاکید کرد که امسال نیز نتوانستهاند مراسم را در حسینیه ارشاد برگزار کنند و با این همه یاد بزرگانی که آن حسینیه را بر پا داشتند، گرامی داشت: «مطهری، شریعتی، بازرگان، سحابیها، حاج سیدجوادی و به خصوص میناچی» جای برخی مدعوین سالهای پیشتر نیز خالی بود، چهرههایی از یاران قدیمی آیتالله چون ابراهیم یزدی و محمد توسلی و... مهمترین علت نیز شاید کهنسالی و بیماری ایشان باشد. با این همه مراسم با سخنرانی احسان شریعتی، پسر ارشد دکتر شریعتی و برگزاری میزگردی با حضور محمد مهدی جعفری، سید علی میر موسوی، سید ابوالفضل موسویان و محمدعلی مهدوی راد برگزار شد و از میان حاضران در آن میتوان به چهرههایی چون احمد منتظری، محمد بسته نگار، مصطفی معین، محمد مجتهد شبستری، لطفالله میثمی، هاشم صباغیان، غلامعباس توسلی، هاشم آقاجری، محمد ملکی، ابوالفضل قدیانی و اعظم طالقانی اشاره کرد. در ادامه روایتی از سخنرانی احسان شریعتی ارایه میشود و در ادامه گزارشی از میزگرد که به نگرش تفسیری آیتالله اختصاص داشت، از نظر میگذرد.
امروز افتخار دارم در سی و هفتمین سالگرد رحلت زندهیاد آیتالله طالقانی، یکی از پدران فکری ایران سخن بگویم. البته اخیرا کتابی از استاد محمد اسفندیاری منتشر شده با عنوان «انسانم آرزوست» که خلاصهای است از کتاب مفصل ایشان درباره پدر طالقانی و میتوان در این چکیده، ادله و شواهد بحث امروز من را یافت. عنوان بحث من «از زندانی به زندان دیگر» و تاویلی است درباره امام موسی کاظم(ع) که از زندانی به زندان دیگر منتقل میشد و این تاویل را امام خمینی (ره) نیز در مراسم وفات پدر طالقانی، درباره ایشان به کار برد. دکتر شریعتی سخنی دارد که مبارزه انسان در طول تاریخ همیشه انتقال از زندانی به زندان دیگر بوده است. با توجه به مطالباتی که امروزه میشنویم و از صدر مشروطه نیز وجود داشته است این احساس ممکن است به انسان دست دهد که ما همیشه از زندانی به زندان دیگر منتقل شدهایم. اما ما بر این باور نیستیم که محصول مبارزه انسان در راه رهایی از حد و حبس و حصر تنها انتقال از زندانی به زندان دیگر باشد و هیچ پیشرفتی حاصل نشده باشد. هرچند که امروزه ثابت شده که بشر در پیشرفت و در بخشهایی نیز پسرفت داشته است. اما امروزه سوال مطرح در دنیای اندیشه این است که آیا انسان به طور کلی در طول تاریخ خود پیشرفت همهجانبه داشته است؟ این سوال مطرح است و ایده پیشرفت به عنوان یک کلانروایت زیر سوال رفته است. اما ثابت شده است که پیشرفت و پسرفت هر دو در بخشهایی اتفاق افتادهاند. هرچند که در فلسفه تاریخی توحیدی ما مطرح است که حرکت جهان به سمت آزادی است اما واقعیت این است که این راه بسیار پرپیچ و خم است و ما با هر پیشرفت، پسرفتهایی نیز داریم.
بهشت و جهنم همین جا است
همین موضوع درباره مبارزات مردم ایران در سده گذشته نیز صادق است. پس از انقلاب ما پیشرفتها و در کنار آن پسرفتهایی نیز داشتهایم که باید آنها را در مجموع و در درازمدت سنجید و در تحلیل نهایی این خوشبینی و بدبینی و ارزشگذاریهای احساس انسانی نباید ما را از واقعیت دور کند. ولتر رمانی به نام «کاندید» دارد که در فرانسه به معنای «ساده دل» است و پاسخی است به فیلسوف دیگری به نام لایب نیتس که معتقد است ما در بهترین جهان ممکن زندگی میکنیم. عکس آن نیز وجود دارد که شوپنهاور میگوید ما در بدترین جهان ممکن زندگی میکنیم. اما امید بستن زیاد به امکان تحول و تغییر یک نوع سادهلوحی است و همچنین ناامیدی مطلق – به طور مثال شرکت نکردن در انتخابات- نیز خود نوعی بدبینی است. آنچه واقعی است این است که این سعادت و شقاوت، این پیشرفت و پسرفت و این بهشت و جهنم به تعبیر دکتر شریعتی در همین جا است که اتفاق میافتد و در حین مبارزه و تلاش و رنج است که ما به تغییر و تحول میرسیم. اینجا است که انسان ایرانی طی ٧٢ سال مبارزه خود از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن – که پدر طالقانی یکی از حلقههای واسطه دو انقلاب مشروطه است و از این لحاظ زندگی ایشان ارزشمند است- به این دستاورد بزرگ رسیده است که در جهان اسلام شاید ملل دیگر هنوز نرسیدهاند و هنوز مبتلا به امراضی هستند که انسان ایرانی از آنها مصون شده است. اخیرا در یکی از مراسمهایی که برای دکتر شریعتی برگزار شده بود نزد پرویز خرسند بودیم که خبرنگاری پرسید با این تلاشهایی که شد آیا ما به یک پیشرفت و به آن آرمان و آرزوها رسیدهایم؟ ایشان پاسخ داد خیر. پرسید پس چه دستاوردی حاصل شده؟ ایشان پاسخ خوبی داد که من میخواهم درباره آیتالله طالقانی نیز آن را استفاده کنم که انسان ایرانی، پیش از شریعتی و آیتالله طالقانی و پس از آنها دیگر مشابه نیستند. این خود یک پیشرفت است؛ یعنی دستاورد انقلابی که ما کردیم با همه پیشرفتها و پسرفتها این است که انسان ایرانی، به تعبیر برخی از روشنفکران و فلاسفه از تعطیلات تاریخ برگشته و انسانی که انقلاب کرده دیگر مشابه انسانی که پیشتر سرتیپ به آن اشاره کردند، نیست و این تجربه و آگاهی سبب میشود که ما از بسیاری از انحرافات و اشتباهات ملل دیگر مصون باشیم. این خود یک پیشرفت بزرگ است که در کنار پسرفتها باید در درازمدت ما را به یک تعدیل در قضاوتمان برساند.
پیشینه آیتالله طالقانی
اشارهای به پیشینه آیتالله طالقانی داشته باشیم؛ علاوه بر اینکه پدر ایشان، آیتالله سید عبدالحسن با حمایت پدر مهندس بازرگان یعنی حاج عباسقلی بازرگان انجمنی داشتند که از سایر ادیان برای انجام مناظره و بحث و گفتوگو دعوت میکرد، خود این سنت در خانواده طالقانی سنت فرخنده و میمونی است که ما امروزه در جهان اسلام به آن نیاز داریم. این سنت باز بودن بر روی سایر ادیان و مذاهب دیگر مثل تلاشهایی که بعدا در کنگرههای جهانی کراچی، در سفر به اردن، مصر، تونس و کشورهای دیگر داشتند، با شیخ شلتوت مذاکره کردند و تلاشهایی را که آیتالله طالقانی در جهت تقریب مذاهب داشتند اگر در کنار فعالیتهای سیاسی ایشان بگذاریم و گشایشی که بر روی احزاب سیاسی و گرایشهای سیاسی مختلف داشتند، مشی ایشان را نشان میدهد. ایشان ده بار به زندان افتادند، نخستین آن در سال ١٣١٨ است که ایشان در اعتراض به نحوه حجابزدایی رضاخانی، در محله امیرآباد به صورت سربازی که حجاب از سر خانمی میکشید میزند و دستگیر میشوند.از همین جا دستگیریهای آیتالله طالقانی شروع میشود. در سال ١٣٣٤ به جرم همکاری با نهضت مقاومت ملی و پناه دادن به نواب صفوی و فداییان اسلام، در سال ١٣٣٥ به جرم حمایت از مصر و جمال عبدالناصر علیه اسراییل و متحدان او، در سال ١٣٤٠ به جرم برگزاری بزرگداشت شهدای ٣٠ تیر، ١٣٤١ به جرم مخالفت با انقلاب سفید شاه، ١٣٤٢ حبس پنج ساله و محکومیت به همراه پنج تن از همراهان به ده سال زندان، تا ١٣٤٦ که آزاد میشوند. سال ١٣٤٧ به جرم سخنرانی انتقادی، ١٣٤٩ به جرم اعتراض به شهادت آیتالله سعیدی، ١٣٥٠ حصر خانگی در آستانه نماز عید فطر، ١٣٥٤ حبس و محکومیت ١٠ ساله و حبس ابد حتی تا وقوع انقلاب در سال ١٣٥٧. در این ده بار، ما شاهد تداوم در خط مشی سیاسی آیتالله طالقانی هستیم که از همان آغاز جلسات تفسیر ایشان و تشکیل کانون اسلام در خیابان امیریه تهران در آستانه ١٣٢٠ - مشابه کاری که استاد محمدتقی شریعتی در مشهد با کانون نشر حقایق اسلامی آغاز میکند- تا آغاز فعالیت در مسجد هدایت از سال ١٣٢٧ به بعد میرسد. اشاره خواهم کرد که این سنت تفسیرگری از نظر فکری چه اهمیتی دارد، زیرا در جهانبینی سنتی مشخص بود که قرآن چه جایگاهی دارد. یکی از کارهای پدر طالقانی آوردن قرآن به صحنه از قبرستانها بود. دفاع از دکتر محمد مصدق و پیوستن به جبهه ملی از دهه ٣٠، پیوستن به نهضت مقاومت ملی در سالهای ٣٢ تا ٣٩ پس از کودتا و همراهی آیتالله سید رضا زنجانی، همراهی با مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و پیوستن به نهضت آزادی در سال ١٣٤٠، دفاع از شاگردان و دانشجویان نهضت محمد حنیفنژاد و یاران او، بنیانگذاران مجاهدین در ٤٤ به بعد، دفاع از دکتر علی شریعتی و همراهی با حسینیه ارشاد در سالهای ٤٨ تا ٥٢. خود این خط مشی از ایشان یک چهره برجسته و استثنایی میسازد.
دستاورد فکری آیتالله طالقانی
اشارهای به دستاورد فکری آیتالله طالقانی از پرتوی از قرآن، بحث هرمنوتیک و وحی داشته باشیم که این روزها یکی از بحثهای مطرح در عالم روشنفکری دینی و ایرانی است. هرمنوتیک یا تاویل یا تفسیر یکی از بحثها و سنتهایی است که در عالم فلسفه، به خصوص فلسفه قارهای یکی از سنتهای غالب است و در ایران نیز مورد توجه مصلحان دینی قرار گرفته به این دلیل که اصلا در تاریخ مسیحیت نیز مصلحان دینی از همین روش برای بازخوانی کتاب استفاده میکردند. بازگشت به قرآن و بازخوانی، نه به معنای بازگشت به گذشته است آنچنان که بنیادگرایان و سنتگرایان دعوت میکنند و نه اینکه میخواهیم گذشته را عینا در حال تکرار کنیم بلکه به معنای از سرگیری گذشته است برای آغازی دیگر و برای این کار به زنگارزدایی و ساختارگشایی نیاز داریم. بنابراین دو مفهوم از سرگیری و تکرار و ساختارگشایی در این هرمنوتیک وجود دارد که مکمل یکدیگر هستند. در نظریههای کنونی که امروزه در پرسمان وحی مطرح شده، دو خطر وجود دارد؛ یکی پوزیتیویسم، یعنی یک امر استعلایی مثل نسبت پیامبر با وحی و امر قدسی را به یک تجربه عرفانی و روانکاوانه انسانی تقلیل دهیم. خطر دیگر این است که ما مفهوم وحی را تعبیر سوبژکتیویتی کنیم یعنی بگوییم این محصول ذهن و زبان و محدودیتهای خاص خود بوده است و آن را نسبی کنیم. این تقلیلگرایی غلط است و این سوال را مطرح میکند که اصولا انتظار ما از این بحث و معنایابی متن مقدس چیست؟
اعتلای اخلاقی، معنوی و قدسی از دین
انتظاری که آقای طالقانی داشتند؛ اعتلای اخلاقی، معنوی و قدسی از دین برای انسان است که متضمن یا همراه با سمتیابیهای انسانی- مردمی باشد. یعنی دین، اخلاق، معنویت و عرفان پشتوانهای برای جهتگیریهای درست رهاییبخش باشد، نوعی آگاهی رهاییبخش که صرفا آگاهی علمی و امکانی نباشد بلکه از آگاهی علمی تا عرفان عملی و از آزادی مدنی تا فلاح و رستگاری معنوی که اینها را نه فقط در تناقض با یکدیگر نیز نمیبینیم بلکه در راستای یکدیگر هستند. در یک کلام آیتالله طالقانی همانطور که در تفسیر آیه ۱۵۷ سوره اعراف و عبارت «لیضع عنهم اصرهم و الاغلال» به پاره کردن زنجیرهای ظلم و استبداد اشاره میکند. «پیامبر آمد:بارهای سنگین که به دوش بشر است را بردارد. غلهایی که فکر و اندیشه و زندگی و حیات مردم را بسته بود، بگشاید. این هدف این نبی بود و ...» علاوهبر این آیتالله طالقانی به مفهوم آگاهی رهاییبخش در این آیه اشاره میکند. نکته دیگری که درباره آثار آیتالله طالقانی میتوان به آن اشاره کرد، نوشتن آنها در زندان و بدون بهرهگیری از منابع است که خود امکان بیان ایدههای جدید را فراهم آورده و این اتفاق نویی در تفسیر قرآن و معرفت دینی به شمار میرود. همانگونه که سید قطب دو کتاب خود را یا آنتونیو گرامشی آثار را در زندان نوشتند. وقت زیادی ندارم بنابراین تنها به سرخطهای بحثهای بعدی خود اشاره میکنم.
پیام طالقانی شهادت است و شورا
محصول این خوانش از قرآن، ارایه یک بدیل و نوعی نظام مردمسالاری شورایی بود. همان که میگفتند پیام طالقانی شهادت و شورا بوده است، شهادت دادن به نفع یک نظام شورایی بود و ایشان صدها بار گفتند که مساله شورا از اساسیترین مسائل اسلامی است. برگزاری چنین بزرگداشتهایی نباید تنها بهصورت آیینی باشد بلکه باید این مراسمها زندهکننده و بازآورنده تفکرات طالقانی باشند و برای ما به عنوان شاگردان طالقانی گزارشی از وضع موجود باشد. نکته دیگر اینکه جهتگیری چپ اقتصادی و ارایه نوعی سوسیالدموکراسی توسط این روشنفکر دینی بود، یعنی عدالتخواهی و گرایش طبقاتی از اصول دیدگاه طالقانی بود که طبعا با انواع نظامهای توتالیتر، دولتی، بروکراتیک و تحربههایی که داشتهایم، فرق دارد و از نوع سوسیالیسم دموکراتیک و آرمانی است که شعار پیامبران و اسلام بوده و متاسفانه بعد از انقلاب ما در این زمینه پسرفت داشتهایم و جامعه طبقاتیتر شده است. تمام این مشارکت و حضور در صحنههای آیتالله طالقانی با روشی خشونت پرهیز و مسالمتآمیز در صحنه بوده یعنی همان مشی پیامبرگونه گاندیوار و این یکی از افتخارات سنت طالقانی است. ما نیز در سالگرد آیتالله طالقانی امیدوار به تکرار آرمانها و ایده آلهای ایشان و تداوم دستاورد او به عنوان یک برنامه کار هستیم.
روزنامه اعتماد
نظر شما